پدرم روزت مبارک
دیروز چهل روز بود که از پیش ما رفتی و ما را بی پدر گذاشتی . . .
هر روز خم تر از دیروز می شدی ولی تمرین محکم ایستادن میکردی
جوان بودی ولی خیلی زود پیر شدی و یک روز بی خبر تمام شدی و پشت ما را با تمام شدنت خالی کردی
رفتی که آرامش داشته باشی ، رفتی که درد نکشی ، رفتی که یه خواب آرام داشته باشی
رفتی که آرامش داشته باشی ، یه آرامش ابدی
رفتی که بعد از 54 سال ، آرامش را تجربه کنی ، درود بر روان پاکت پدرم
پدرم هیچ گاه احساس نمیکردم از دنیا بروی و الان که رفتی اصلا رفتنت را باور نکرده ام .
با وجود اینکه برای رفتنت گریه میکنم ولی هر شب خواب میبینم که زنده ای واصلا مرگت را باور نکرده ام ، چون نتوانستم باهات خداحافظی کنم .
برای من تو یه کوه استوار بوده ای که هرگز تبدیل به سنگ ریزه نخواهد شد .
برای من فرقی نمی کرد چطور بودنت ، پیر و جوان بودنت ، خندان و اخمو بودنت ، همین که بودی ، دلگرمی من بود
پدرم روزت مبارک
مرا ببخش که نتوانستم دستانت را بوسه زده و بر دیده بگذارم . مرا ببخش که لیاقت دستانت را نداشتم .
آنقدر حسرت دیدار دوباره تو را دارم . کوچه پس کوچه های دلم پر از تنهایی توست .
تو یه روز قبل از سال 94 از پیش ما رفتی ، چون دلت می خواست تمام نوروز پیشت باشیم و تنهات نذاریم
رفتی پیش خدا که تنها نباشی
کاش دوباره فرصتی داشتم که بهت بگم چقدر دوستت دارم و بوسه بر قلب خسته ات می زدم .