15 ماهگی
سلام پسر پسر قند و عسل ، نبات و شکر
15 ماهگیت مبارک باشه عشقمممممممم
عزیزم کم کم داریم به نوروز 93 وارد می شیم ، سال 92 با همه خوبیها و خوشیها و گاهی تلخیها داره یواش یواش به اتمام میرسه . امیدوارم سال 93 سال بسیار خوبی برای همه ما باشه . آمین
سال گذشته این موقع ها شما خیلی کوشولو بودی و ما اصلا نمی تونستیم بریم بیرون و همش
می ترسیدیم که خدای نکرده مریض بشی ولی امسال خدا رو شکر ، بزرگ شدی و آقایی شدی برای خودت و ان شااله قراره که حسابی بریم مهمونی و خوش بگذرونیم .
ماهان جووونم ، پسر دایی مامان تصادف شدیدی کرده و الان 3 هفته هست که بیهوش توی بیمارستانه و همه ما از این بابت خیلی ناراحتیم . پسرم دعا کن که پسر دایی رضا سلامتیشو به دست بیاره و برگرده پیش خانوادش .
خدایا به تمامی مریضا شفای عاجل عنایت بفرما .آمین
خوب حالا از کارای پسر کوچولو تو پایان 14 ماهگی و آستانه 15 ماهگی
پسر خوشگل مامانی ، هر روز موقع رفتن بابا ، گریه میکنه و دوست داره که بره بیرون .
ماشین بازی رو خیلی دوست داره و به ماشین هم ام ام با کسره میگه و هر روز با ماشیناش بازی میکنه
موقع غذا خوردن به فیلمهای خودش تو گوشی نگا میکنه و حواسش پرت میشه و غذا میخوره و به غذا و هر چیزی که میخوره نام نام میگه . موقع خوردن آب هم ادا در میاره و آب رو فوت میکنه !!!!!
پسرم عاشق کتابه و دوست داره اون کتاب رو ورق بزنه و من شکل های صفحه رو بهش توضیح بدم .
پسر مامان اصلا حمام دوست نداره و از اول تا آخر همش گریه میکنه !!!!!!
وقتی بهش بگم میری حموم ؟ زود دستاشو میبره بالا و موهاشو میشوره .
پسرم تا حالا کلماتی مثل : مامان ، بابا ، به با کسره ( عمو بهروز ) ، مای بب ، جیش ، بل با فتحه ( بله ) ، نه ، در در ، نام نام ( غذا ) ، توب و ... میتونه بگه .
و ماهان جوون تقریبا بیشتر حرفامو متوجه میشه و وقتی بهش بگم برو چیزی رو بیار ، زود میاره .
خدایا به خاطر همه نعمتهایی که بهم دادی ازت ممنونم ، مخصوصا به خاطر اینکه این فرشته دوست داشتنی و خوشگل رو بهم عنایت کردی بی نهایت سپاسگزارم .