21 ماهگی عشقم
سلام عزیز دلم .21ماهگیت مبارک همه دنیای من
ماهان جونم تازگیا با افراد نا آشنا غریبگی میکنی و شروع به گریه میکنی . دیروز خونه یکی از دوستام دعوت بودیم و قرار بود دوستایی رو که چند وقته ندیدم رو ببینم و یه خورده بشینیم و صحبت بکنیم و من از این بابت خوشحال بودم چون خیلی وقت بود که دوستامو ندیده بودم و مهمونی نرفته بودم . تصمیم گرفتم تو رو هم با خودم ببرم . شیک و پیک کردیم و سوار آزانس شدیم و رفتیم . ولی عزیز دلم تا مهمونا و دوستای منو دیدی شروع به گریه و جیغ و داد کردی و طوری گریه میکردی که من فکر کردم الان دیگه خدای نکرده غش میکنی . بنابراین زود لباسامو پوشیدم و با همه خداحاقظی کردیم واومدیم بیرون . نمی دونم چرا خیلی ناراحت شدم و غصه خوردم و توی خونه یه دل سیر گریه کردم .
عزیزم امیدوارم ایشالا یه خورده دیگه هم که بزرگ بشی همه چی بهتر و بهتر تر بشه .
و اما کارای خوب آقا ماهان توی این ماه ...
عزیزم الان یکی دو روز میشه که دیگه مای بی بی نمی پوشی و در حال آموزش برای توالت رفتن هستی و خدا رو شکر تا اینجا به غیر از یکی دو موردخرابکاری خیلی خوب جلو رفتیم . آفرین پسر باهوش خودم
عزیزم 32 تا کارت آموزشی داری که توش همه حیوانات هست و شما یاد گرفتی و همه اونا رو می شناسی . بیشتر از همه ، خرس و میو میو رو دوست داری و ناز میکنی و بوسشون میکنی . خوشگل مهربون من
موتور سواری و ماشین بازی رو خیلی دوس داری و عاشق خوندن کتاب هستی و هر موقع که من قصه های کتاب رو برات میخونم خیلی با دقت گوش میدی و به نقاشی هاش نگاه میکنی و بعد حروف رو بهم نشون میدی و میگی که برات بخونم .
هر موقع میبینی که برات ناهار یا شام آماده میکنم شروع به فرار میکنی و خودتو قایم میکنی . غذا خوردنت افتضاحه