پسرک دوست داشتنی من
پسر دوست داشتنی مامان سلام
عزیزم داری یواش یواش به 18 ماهگی نزدیک میشی و من دوباره دلهره واکسن دارم . ایشالا این واکسن رو هم به خوبی و سلامتی پشت سر بزاریم و تا 6 سالگی از دست این واکسن ها راحت بشیم .
ماهان خان ، یه کم بابایی تشریف داشتی ولی الان یکی دو هفته ای میشه که بابایی تر شدی و پشت سر بابا گریه میکنی ، از بغلش پایین نمیای ، موقع خواب تو بغل بابا میخوابی و خلاصه اینکه حرص مامانو در میاری .
عزیزم تازگیا برای جلب توجه جیغ هم میزنی . جیغ الکی . وقتی بهت میگم بچه های خوب جیغ نمی زنن ، یه دونه از اون بلندترشو جیغ میزنی و من مجبور میشم سکوت کنم و سر تو با یه چیز دیگه گرم کنم .
عزیز دلم عاشق ماشین سواری هستی و هر چیز گردی رو بر میداری و مثل فرمان توی دستای خوشگلت میچرخونی و راه میری و ام ام میگی . مامان قربون قد و بالای ریزت بره عشقم .
ناز نازی مامان همه حرفامونو متوجه میشی و وقتی بهت بگم چیزی رو برام بیار زود میری و میاری ولی زیاد دوست نداری حرف بزنی و خیلی کم حرف میزنی و با ایما و اشاره منظورتو بهم میفهمونی .
و اما کلماتی که استفاده میکنی اینا هستن :
مامان = مامان
بابا= بابا
بــــــــــــــا بـــــــــــا = باباجون
با = آب
مر با کسره = یعنی بده به ترکی
د با فتحه = یعنی بیا به ترکی
میو = گربه
آپ = هاپو
دای = چای
مای بب = مای بی بی
به به = به به
دای دای = دائی
موقع جیش کردن و بیف کردن خودت دستتو به مای بی بی میزنی و میگی پوف پوف .
و خلاصه اینکه پسرک کوچولوی من اون قدر دوست داشتنی و شیرین شده که بعضی وقتا واقعا میخام بخورمش .