ماهانم ماهانم ، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 9 روز سن داره

برای پسر نازم سید ماهان

خاطره تولد پسرم و معجزه الهی

پسر نازم داشتم به خاطره تولد شما و سال گذشته فکر میکردم و به این فکر میکردم که شما یه معجزه الهی برای من هستی ، خدایا به خاطر این معجزه ، هزاران مرتبه شکر روز سه شنبه 21 آذر 1391 بود و من سر کار بودم ، دوباره وقت دکتر داشتم و وقت سونوگرافی ، هفته 31 بارداریم بودم . عصر موقع رفتن به سونوگرافی خیلی خوشحال بودم و موقع خداحافظی به همکارام گفتم بچه ها دعا کنید ماهانم تپل مپل و سالم باشه ، خوشحال بودم که دوباره صدای تپش قلب کوچیکت رو خواهم شنید و تصویر سیاه و سفید تو رو توی دستگاه خواهم دید وقت قبلی داشتیم و به موقع وارد اتاق سونوگرافی شدیم ، دکتر موقع سونوگرافی هیچ حرفی نمی زد و به دقت به دستگاه نگاه میکرد ، اضطراب شدیدی پیدا کردم ...
11 آذر 1392

یه روز پاییزی قشنگ

عشق من سلام عزیز دلم دیشب یعنی 7 آذر 1392 تبریز حسابی بارونی بود و کل شب رو بارون میومد ،صبح هم هوا واقعا عالی و تمیز و بهاری بود و من و شما و مامان جون تصمیم گرفتیم بریم پارک و از این هوای تمیز لذت ببریم عزیزم اینجا پارک باغ شمس تبریزی هستش که نزدیک خونه مونه و ما زود زود اونجا میریم          ...
9 آذر 1392

پسرم

پسر خوبم ، عزیزم الان که دارم این مطلب رو برات می نویسم شما 11 ماه و 11 روزه که به زندگی من وارد شدی و منو خوشبختترین مامان دنیا کردی امیدوارم 111 ساله بشی و همیشه سالم و سرحال و خوشحال باشی قند و عسلم زیبایم ، از خدا میخواهم تنهاییهایت برای من ، غصه هایت برای من ، همه بغض ها و اشک هایت برای من باشد و خندیدن ها و شادیها برای تو باشد ، تو فقط لایق خندیدنی ، بخند گل نازم آنقدر بلند بخند که از صدای خنده ات دلشاد شوم صدای همیشه خوب بودنت بلند باد . آمین پروردگارم ، شکر به درگاهت بخاطر این نعمت الهی ، به خاطر این فرشته مهربانی ...
2 آذر 1392

اولین کوه نوردی ماهان

سلام عزیزم ، امروز که شما 11 ماه و 3 روزه هستی ، من و بابایی و شما سه تایی رفتیم کوه عون ابن علی. چون یه خورده هوا سرد بود و شما هم نمیتونی راه بری با تله کابین رفتیم تا هم شما اذیت نشی و هم ما . عروسکم زیاد مامان و بابا رو ادیت نکردی و بالای کوه ، چون خوابت میومد یه ذره گریه کردی و بعدش هم بغل بابا خوابیدی . پسر نازم این اولین کوه رفتن شما بود ، انشااله وقتی بزرگ تر شدی زود زود میریم کوه و اینم چند تا عکس از پسر خوشگلم با مامان و باباش                  ...
24 آبان 1392

یک ماه تا تولد یکسالگی ...

پسرم تو همان فرشته ای هستی که من منتظرش بودم تویی که واژه زیبای مادر را به من هدیه کردی تویی که لذت احساس مادر بودن را ذره ذره در عمق وجودم تزریق کردی ماه من ، تویی که چراغ زندگیم هستی تویی که مرا به کمال رساندی تویی که وجودت و حضورت مرا به آرامش میرساند ، نفس تو مرا آرام میکند و دلیلی می شود برای سکوتم تو تمام هستی من هستی ماهانم از خدا ممنونم که تو را به زندگی من هدیه کرد و از تو ممنونم که به زندگی ما پا گذاشتی و خوشبختی و سعادت را به ما هدیه کردی . ...
21 آبان 1392

عکسهای 10 ماهگی

پسر دوست داشتنی مامان ، سلام عسلم قول داده بودم که چند تا عکس از 10 ماهگیت بزارم اینم عکسهای شما                     ماهان خان در حال سخره نوردی و تلاش برای رسیدن به آشپزخونه     و اینم اسباب بازی جدید ماهان   و چند تا عکس دیگه     ...
4 آبان 1392

برترین عید مسلمانان

عزیزم سلام دیروز روز بزرگ عید غدیر خم بود عزیزم ، روز سید ها ، شما گل خوشگل من هم آقا سید هستی عشق من روزت مبارک رسول خدا (ص) فرمود: روز غدیر خم برترین عید های امت من است و آن روزی است که خداوند بزرگ دستور داد برادرم علی بن ابی طالب را به عنوان پرچمدار ( فرمانده ) امتم منصوب کنم تا بعد از من ، مردم توسط او هدایت شوند و آن روزی است که خداوند در آن روز دین را تکمیل و نعمت را بر امت من تمام کرد و اسلام را به عنوان دین برای آنان پسندید .                                   &n...
3 آبان 1392

10 ماهگی

پسر خوب و دوست داشتنی من قبل از اینکه شروع کنم به نوشتن کارای 9 ماهگیت ، اول از خدای خوب و مهربونم به خاطر دادن شما به من که زیباترین و بهترین هدیه خدا هستی تشکر و سپاسگزاری میکنم و امیدوارم همیشه و زیر سایه خدای مهربون سالم و سرحال باشی پسرکم عزیزم چند روزی هست که زیاد حال و حوصله نداری و سرفه میکنی و سینه ات التهاب داره و غذا خوردنت بد شده و تا یه چیزی میخوری زود استفراغ میکنی و لاغر شدی عزیزم و چون تعطیل آخر هفته بود نتونستم ببرمت دکتر و قراره که فردا بریم ان شااله مشکل جدی نباشه و زودی خوب بشی قند و عسلم عزیزم الان که نه ماهگیت تموم شد و به سلامتی داری 10 ماهه میشی چهار دستو پا رفتنت بهتر شده و دیگه سینه خیز نمیری ، چند وقتی میشه...
23 مهر 1392

شیرین کاریهای ماهان جون

عزیزم سلام الان که دارم این مطالب رو می نویسم شما هم بغلم نشستی و من یه کم با سختی دارم تایپ میکنم و اما شیرین کاریهای ماهان خان : عزیزم چهار دست و پا رو یاد گرفتی و داری یواش یواش چهار دست و پا میری ولی زود خسته میشی و تبدیلش میکنی به سینه خیز رفتن چون سینه خیز رفتنت تندتر شده  ماشااله دستتو به میز و مبل و هرچی که دم دستت باشه میگیری و بلند میشی و البته تند تند زمین میخوری عاشق جیغ زدنی و موقع خوشحالی همش جیغ میزنی جیــــــــــــــــــــــغ بنفش روروئک سواری رو خیلی دوست داری و سرعتت مثل جته وقتی سرفه و یا عطسه میکنی و ما هم شما رو تقلید میکنیم و ادای شما رو در میاریم با صدای بلند میخنی من فدای اون خنده هات بشم ...
21 مهر 1392